پرشانپرشان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

پرشان

واکسن دوماهگی

خوشگلم، امان از این واکسن که انقدر تو اذیت شدی. پسرکم صبح روز هفتم آبان بود که رفتیم برای واکسن دوماهگی شانس ما خیلی روز سردی بود همون روز صبح هم برق رفته بود .خلاصه باباحمید اون روز نمی تونست مرخصی بگیره قرار شد با بابایی و مامانی بریم واکسن بزنیم. تو پسر خوشگلم خوشحال و خندون اومدی اما بعد از واکسن حسابی اذیت شدی تا سه روز بد قلق شده بودی روز اول و دوم تب داشتی وقتی پات رو هم تکون می دادی جیغت در می اومد اما اشکال نداره پسر خوشگلم اینها برای سلامتیت واجبه اون دو سه روز هم اصلا خوب شیر نخوردی و مامان خیلی از این موضوع ناراحت بود. پسرم دنیا دنیا دوستت دارمممممممممم     ...
29 بهمن 1390

ماه چهارم زندگی عشق من

گل پسرم، ماشاااالله هر روز که می گذره نازتر و خوشگلتر می شی......... بلند بلند برامون می خندی ما هم کیف می کنیم..........علاوه بر اینکه دیگه گردنت کاملا سفت شده پا هم می گیری فکر کنم می خوای زود راه بیفتی آره شیطون مامانی ساعت خوابت هم تقریبا تنظیم شده حدود ساعت ده شب می خوابی تا هشت و نیم صبح البته چندین بار تا صبح برای شیر بیدار می شی.... دوستت دارم جیگمل ماماننننننننننن ...
29 بهمن 1390

اولین یلدای پرشان عسلی

عزیز دلم، برای اولین یلدای شما با بابا حمید برات لباس طرح هندونه ای خریدیم وای ماشاالله که چقدر ناز شدی........... مثل هر سال حاضر شدیم رفتیم خونه مامانی. مامانی هم برای اولین یلدات سوئیشرت و شلوار خریده بود کلی عکس خوشگل هم ازت گرفتیم هندونه مامانی ..........   دوستت دارم عشق کوچولوی من ...
29 بهمن 1390

شروع اولین غذای کمکی برای پرشان

گل پسرم، عزیز دلم، دیگه بزرگ شدی و می خوای غذا بخوری......بله پنج ماهت که تموم شد دکتر امیدوار اجازه شروع غذای کمکی برای شما رو دادند.البته اول فرنی و بعد حریره بادام و سپس سرلاک............ خوشگلم چون به آرد برنج های حاضری اعتباری نیست خودم برات آرد برنج درست کردم و به کلی ذوق اولین غذای کمکی شما رو درست کردم خلاصه زیاد دوست نداشتی حق داشتی چون اولین مزه بعد از شیرت رو امتحان می کردی اما مطمئنم کم کم علاقت بیشتر می شه. ولی حریره و سرلاک رو به خصوص سرلاک رو از همه بیشتر دوست داشتی....... فعلا توی این ماه که ششمین ماه زندگیت هست قرار شد روزی یک وعده بیشتر غذای کمکی نخوری..... نازننیم دوست داری قیافه خودت رو موقع خوردن اولین بار غذای...
29 بهمن 1390

ولنتاین مبارک پرشانم

عشق مامان و بابا، روز ولنتاین بابا حمید برای من و شما هدیه خریده بود دستش درد نکنه پسرم توی روز ولنتاین که چهاردهم فوریه هست اونهایی که همدیگرو دوست دارند برای هم هدیه می خرن.من و بابا حمید هم چون شما عشق کوچولوی ما هستی رفتیم برات از بهار لباس خوشگل خریدیم راستی مامانی هم برای شما یک سرهمی خوشگل خریدو راستی خاله سیما هم برای شما یک اردک خوشجل خرید .......... پسرم داشتم اون روزی رو تصور می کردم که شما بزرگ شدی و کلی تیپ زدی و داری با یک هدیه خوشگل و شکلات و قلب های قرمز، از خونه می ری بیرون که با دوستت روز ولنتاین رو بگذرونی ای شیطون بلا عاشقتم ...
29 بهمن 1390

پرشان مامان خیلی ناراحته

عزیزم، دلبندم، کم کم داره شمارش معکوس برای رفتن به سرکار مامان پریسا نزدیک می شه بله دقیقا یک هفته دیگه این موقع باید سرکار باشم البته خدا رو شکر به خاطر ساعت شیردهی می تونم ساعت سه و ربع از شرکت بیام بیرون ......... عزیزم مطمئن باش اگر ببینم اذیت می شی قید این ده سال سابقه کار رو می زنم و می شینم توی خونه کنار شما ولی مطمئن باش برای رفاه بیشتر به خصوص تو گل پسرم می خوام کارم رو ادامه بدم. امیدوارم تو هم اذیت نشی و مامانی رو هم اذیت نکنی .........خوشگلم من خیالم راحته که مامانی حتی از من هم بهتر از تو نگهداری می کنه امیدوارم که دوتامون بتونیم بعد از شش ماه که همش پیش هم بودیم با این شرایط جدید کنار بیایم. عاشقتم می بوسمت پرشان کوچو...
29 بهمن 1390

سی دی بی بی انیشتین

انیشتین کوچولو، بابا حمید برای شما بسته سی دی بی بی انیشتین خریده تا شما روزی چند دقیقه نگاه کنی .....عزیزم چون برای چشمهای خوشگلت ضرر داره می گم چند دقیقه دست بابا جون درد نکنه... بوس برای پرشان کوچولو ...
28 بهمن 1390

خداحافظی با خاله سمیرا

پرشان جونم، پانزدهم دی ماه که شما چهار ماه و ده روزه بودی خاله سمیرا و عمو اسماعیل ایران رو ترک کردند... مامان پریسا خیلی ناراحت شد و دلتنگ خاله!!!! اما بیا براشون دعا کنیم که زندگی خوب و موفقتری از اینجا براشون رقم بخوره انشاالله دوستت دارم کوچولو ...
27 بهمن 1390

کارهای جدید گل پسر

خوشگلم، چهارماهگیت که تموم شد، کم کم شروع به کارهای جدیدتری کردی داری شیطون می شی ها گل پسرم کمرت رو دیگه کامل از روی زمین بلند می کنی......به پشتی تکیه می دی و دوست داری بشینی........بلندتر صحبت می کنی..........دوست داری همش پیشت بشینیم تا بلند می شیم داد می زنی..........مهمتر از همه دیگه عروسک هات رو که میارم پیشت دستت رو دراز می کنی که بگیریشون و خلاصه همه چیز رو می خوای توی دهن خوشگلت بکنی عزیزم.......... آب دهنت هم که یک دو هفته ای هست که زیادتر شده که مال دندونات عزیزم باید یک کمی دردش رو تحمل کنی تا اون دو تا مروارید خوشگل که از زیر لثه هات پیداست دربیاد. عزیزم با کمک ما می تونی یک کمی غلت بزنی و دمر بشی.........تازه دستهای...
27 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرشان می باشد